به نام خدا
لحظات زندگی ما مثل یک رویای زودگذر در گذرند،حال آنکه نمیدانیم این رویا چه زمانی به پایان میرسد؟در این لحظه ها گاه و بیگاه فراموش میکنیم که انسانیم و خلقت ما برای اثبات انسانیت ماست.به سادگی احساس یکدیگر را زیر پا میگذاریم،دل یکدیگر را میشکنیم بی آنکه لحظه ای تأمل کنیم و به خود بگوییم آیا این کار ارزش از دست دادن آنچه داریم را دارد؟آیا بی توجهی به اطرافیان اثبات انسانیت است؟آیا این همان رسالتی است که خدا در وجود ما نهفته است؟
چرا با یک سهل انگاری ساده به سادگی عزیزانمان را از خود میرنجانیم،در حالی که میتوانیم با کمی تأمل و به زبان نیاوردن یک حرف ساده ،دل یک دوست را به خود امیدوار تر کنیم،امّا با حواسپرتی خود یک دوست خوب را از دست میدهیم. بیشتر وقتها،در لحظه ای که عصبانی هستیم فراموش میکنیم که چه چیز را به چه کسی میگوییم.اینجاست که بسیاری از مشکلات آغاز میشود بیایید از امروز،نه از این لحظه تصمیم بگیریم برای گفتن هر حرفی 10ثانیه به خود فرصت دهیم.
ببینیم آیا رسالت الهی خود را باز هم زیر پا خواهیم گذاشت؟بارها با گفتن کلماتی ساده که حتی قصد گفتنش را نداشته ایم دل دیگری را آزرده ایم،قلبش را شکسته ایم و احساسش را لگد مال کرده ایم،شاید اگر10ثانیه دیرتر این حرف را به زبان می آوردیم اکنون از گفتنش نادم و پشیمان نبودیم.شاید اکنون دوستی و رابطه ما با آن دوست محکمتر از قبل بود؟
شاید می شد دیرتر عزیزانمان را از خود برنجانیم ،خواهش میکنم ،از همگی شما خواهش میکنم فقط یک لحظه مکث کنید،می دانم در این دنیایی که با سرعت نور در حال جلو رفتن است خواستن یک لحظه ساده از شما خودخواهی است امّا به خاطر عزیزترین عزیزانمان بیایید یک لحظه وقت صرف کنیم.شاید بتوان جلوی ناراحتی دیگران را گرفت.امیدوارم همگی این یک لحظه را داشته باشیم.بیایید با هم سعی کنیم.تلاش جمعی نتیجه بخش تر است.به امید روزهای بهتر.دوستدار شما.